کد مطلب:33586 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:93

حکمت در اصطلاح قرآنی از جنس حکمت عملی است نه حکمت نظری











در حكمت عملی فیلسوفان، پاره ای از آنچه گذشت، آمده است. البته تمام این جزئیات ذكر نشده اند، ولی اصول و امهات و اركان اینها در حكمت عملی یا علم اخلاق به اصطلاح رایج وجود دارد. حتی در كتابهای علم اخلاق یونانی كه قبل از اسلام نوشته شده اند مثلا وفای به عهد آمده و توصیه شده است. البته در آن كتابها نام خداوند در میان نیست. اما دست كم به لحاظ انسانی و اجتماعی وفای به عهد امر پسندیده و مطلوبی تلقی شده است. كسانی كه این اصول اخلاقی را می دانستند، حكیم

[صفحه 152]

اخلاقی نامیده می شدند. كسانیكه در فلسفه از امور عامه و نیز الهیات بالمعنی الاخص آگاه بودند نیز حكیم خوانده می شدند.

اما به تاكید باید گفت كه «حكمت» در اصطلاح قرآنی، تقریبا به حكمت عملی اطلاق شده است نه به حكمت نظری. عموم آیاتی كه در این بحث بیان شد دستورات و توصیه های عملی هستند و ذیل حكمت عملی می گنجند: وفای به عهد، دوری از زنا و تكبر و... حتی این امر كه می فرماید جز خدای واحد، خدای دیگری برمگیرید و بت نپرستید، نیز از جنس توصیه و عمل است.

یكی از كسانی كه بسیار به حكمت معروف است، لقمان است. خداوند در قرآن درباره ی او می فرماید كه:

و لقد اتینا لقمان الحكمه ان اشكر لله

به لقمان حكمت دادیم و به او آموختیم كه خدای را شكر كند.

مفسرین «ان اشكر» را چنین معنا كرده اند كه شكر كردن لقمان، خود حكمت بود. علاوه بر این كلماتی كه از لقمان، چه در قرآن، در قالب موعظه به فرزندش و چه در احادیث نقل شده است، همه حكمت های عملی هستند و این نشان می دهد كه مراد از حكمتی كه به لقمان داده شده بود، چه بوده است.

البته این حكمتها پشتوانه هایی از حكمت نظری دارند. یعنی در این توصیه ها، وجود خداوند مفروض گرفته شده است و لذا گفته می شود كه به جز خدای واحد نباید خدای دیگری را بپرستید. همچنین «معاد» مفروض است و لذا تكرار می شود كه شما مسوول كارهایتان هستید و در جایی گریبان شما را خواهند گرفت. لذا وجود خداوند و معاد پشتوانه ی نظری این حكمتها هستند.

در این آیات آنچه بنابر اصطلاح، «حكمت نظری» خوانده می شود، نیامده است. و هر چه هست از جنس حكمت عملی است. حكمت عملی

[صفحه 153]

مطابق تقسیم بندی قدما بر سه بخش است: اخلاق فردی، تدبیر منزل و كشور داری. این دستورات قرآن نیز به تناسب در یكی از این سه دسته قرار می گیرند. البته در كلام خداوند یك چنان تفكیك كلاسیك و مدرسی صورت نگرفته است.


صفحه 152، 153.